شهر بابل (مازندران)شهر بابل ( جمعیت طبق سرشماری ۱۳۶۵ ش، ۳۲۰، ۱۱۵ تن) میباشد. شهر بابل مرکز شهرستان بابل است. فهرست مندرجات۱.۱ - موقعیت جغرافیایی ۱.۲ - بازارهای هفتگی ۱.۳ - فاصله بابل با قائمشهر ۱.۴ - میانگین رشد جمعیت ۱.۵ - دانشکدههای شهر ۲ - زلزلههای رخ داده در بابل ۳ - پیشینه شهر بابل ۳.۱ - سیر اسامی بابل ۳.۲ - وجه تسمیه بابل به مامطیر ۳.۲.۱ - نظر ابن اسفندیار ۳.۲.۲ - فارسی بودن مامطیر ۳.۲.۳ - اطلاق مامیثرا به بابل ۳.۲.۴ - احتمال قوی در بحث ۳.۳ - خلاصه گفتار تاریخ طبرستان ۳.۴ - نظر مؤلف حدودالعالم ۳.۵ - نظر سمعانی ۴ - نقل ابن اسفندیار از حوادث تاریخی مامطیر ۴.۱ - گور ابن مهدی مامطیری ۴.۲ - ابی الرضا علوی مامطیری ۵ - سرگذشت مامطیر در استیلای مغول ۵.۱ - نظر مرعشی ۵.۲ - ویرانی مامطیر ۵.۳ - آبادانی دوباره مامطیر ۶ - افسانه دومورگان ۷ - مرکز تجاری بودن مامطیر ۸ - حکومت اردوی زرین ۸.۱ - قلمرو حکومت اردوی زرین ۸.۲ - رقابت اردوی زرین با دیگر حاکمان ۸.۳ - اهمیت روزافزون بارفروشده ۹ - جنگ کیائیان جلالی با سادات مرعشی ۹.۱ - جنگ در نزدیک بارفروشده ۹.۲ - حکومت دوباره مرعشیان ۹.۳ - محل اقامت سید قوامالدین ۱۰ - فتح مازندران به دست تیمور ۱۰.۱ - قطع حکومت سادات مرعشی ۱۰.۲ - حکومت دوباره مرعشیان ۱۱ - نام بابل در زمان صفویه ۱۲ - بنهدار داشتن بارفروشده ۱۲.۱ - بنهدار بارفروشده ۱۳ - بندرگاه بودن بابلسر ۱۴ - سفر شاه عباس اول به شمال ۱۵ - سفر شاه عباس دوم به شمال ۱۶ - نوشتههای استودارت درباره بارفروش ۱۶.۱ - عمارت اسحق خان ۱۶.۲ - خلط استودارت بین دو امامزاده ۱۶.۳ - استخر یاد شده در عباسنامه ۱۷ - بارفروشده در زمان زندیه ۱۸ - سفر فتحعلی شاه به مازندران ۱۹ - وصف هدایت از دریاچه بارفروش ۱۹.۱ - اشکال به نامگذاری بحرالارم ۱۹.۲ - ارم در نام بحرالارم ۱۹.۳ - جوانی فتحعلی شاه در بارفروش ۲۰ - وصف ژوبر از بارفروش ۲۱ - وصف دارسی تاد از بارفروش ۲۲ - وصف فریزر از بارفروش ۲۳ - وصف هولمز از بارفروش ۲۴ - واقعه قلعه طبرسی ۲۵ - وقایع قرن سیزدهم بارفروش ۲۵.۱ - نقل سروان نیپیر ۲۶ - سفرهای ناصرالدین شاه به مازندران ۲۶.۱ - سفر اول ۲۶.۲ - سفر دوم ۲۶.۳ - تغییرات بارفروش بین دو سفر ۲۷ - وصف میرزا ابراهیم از بارفروش ۲۷.۱ - تعداد محلات ۲۷.۲ - یهود محله ۲۷.۳ - شکرسازخانه دولتی ۲۷.۴ - دریاچه بابل ۲۷.۵ - محصولات بارفروش ۲۸ - وصف دومورگان از بارفروش ۲۸.۱ - کشتار و غارت محله یهودیان ۲۸.۲ - کارخانه قندسازی ۲۹ - وصف ملگونف از بارفروش ۲۹.۱ - نام محلات ۲۹.۲ - مقدار مالیات ۲۹.۳ - محل کمپانی روس ۲۹.۴ - کارخانه قندسازی ۲۹.۵ - ضرابخانه بارفروش ۳۰ - وصف رابینو از بارفروش ۳۱ - وصف ویشارد از بارفروش ۳۲ - ماجرای ظهیرالدوله مرشد ۳۳ - وضع بارفروش در جنبش مشروطه ۳۴ - وصف مهجوری از بارفروش ۳۴.۱ - وضع مردم پیش از جنگ جهانی ۳۴.۲ - خشک شدن دریاچه شهر ۳۴.۳ - جمعیت یهودی بابل ۳۵ - آثار تاریخی شهر بابل ۳۵.۱ - پل تاریخی رود بابل ۳۵.۱.۱ - وصف ژوبر از پل ۳۵.۱.۲ - جنس و وضعیت فعلی پل ۳۵.۲ - مسجد جامع بابل ۳۵.۳ - مسجد و مدرسه میرزا شفیع ۳۵.۴ - آثار تاریخی دیگر ۳۶ - بررسی بنای مقبره امامزاده قاسم ۳۶.۱ - وصف دومورگان از بنا ۳۷ - افسانه دومورگان در بنای شهر ۳۷.۱ - بررسی افسانه ۳۷.۱.۱ - زمان تاریخی افسانه ۳۷.۱.۲ - ماجرای مسجد کلاغ ۳۸ - شهرت مقبره امامزاده قاسم ۳۹ - جمعبندی سخنان ۴۰ - فهرست منابع ۴۱ - پانویس ۴۲ - منابع ۱ - معرفی شهر بابل۱.۱ - موقعیت جغرافیاییمرکز شهرستان بابل ( نام قدیم آن بارفروش یا بارفروشده )، در ۴۲ کیلومتری مغرب ساری (مرکز استان)، ۲۲۵ کیلومتری شمال شرقی شهر تهران و در سمت راست رود بابل قرار گرفته است. شهر بابلسر در ۲۰ کیلومتری شمال آن و شهر آمل در ۳۳ کیلومتری مغرب آن واقع است. ارتفاع آن از سطح دریا دو متر است. گاهی گرمترین دمای آن در تیر ماه به ۴۱ و سردترین دمای آن در بهمن ماه به ۵ر۱ درجه میرسد. ۱.۲ - بازارهای هفتگیبابل بازارهای هفتگی روستایی ، مانند پنجشنبه بازار و جمعه بازار دارد. ۱.۳ - فاصله بابل با قائمشهرفاصله آن با قائمشهر ، در جنوب شرقی آن، بیست کیلومتر است. ۱.۴ - میانگین رشد جمعیتمیانگین رشد سالیانه جمعیت بابل در ۱۳۵۵ـ ۱۳۶۵، همانند شده در محدوده جغرافیایی ۱۳۶۵ـ ۷۷۸ر۴ بوده است. ۱.۵ - دانشکدههای شهراین شهر چندین دانشکده ، وابسته به دانشگاه مازندران دارد. ۲ - زلزلههای رخ داده در بابلبراساس کتاب تاریخ زمین لرزههای ایران در ۱۲۲۰ زمینلرزه سختی مسجد جامع بابل را ویران کرد و در ۱۳۱۴ ش زمینلرزه دیگری شهر بابل را لرزاند و آسیب فراوانی به آن رساند. براثر وقوع این زمینلرزه شورشی در شهر درگرفت که منجر به مداخله ارتش شد. همچنین در ۱۳۳۶ ش زمینلرزهای منطقه کوهستانی بندپی را ویران کرد و به شهر بابل نیز آسیب رساند. [۱]
نیکلاس امبرسز، چارلز پ ملویل، ج۱، ص۱۷۵، تاریخ زمین لرزه های ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۲]
نیکلاس امبرسز، چارلز پ ملویل، ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶، تاریخ زمین لرزه های ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش.
[۳]
نیکلاس امبرسز، چارلز پ ملویل، ج۱، ص۲۴۷ـ ۲۴۸، تاریخ زمین لرزه های ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش.
۳ - پیشینه شهر بابل۳.۱ - سیر اسامی بابلشهر بابل ابتدا مامطیر یا مَمَطیر یا مامَطیران نام داشت. پس از حمله مغول و به احتمال در قرن هشتم به بارفروشدِه معروف شد. از اواخر عصر صفوی (اواخر قرن دوازدهم) به بارفروش مشهور بود. چون رود بابل ، که در قدیم به باوُل معروف بوده است، از کنار آن میگذرد، به همین مناسبت در ۱۳۰۶ ش، به دستور دولت وقت، نام شهر به بابل تغییر یافت. [۴]
منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج۴، ص۱۸۰، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش.
[۵]
حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، ج۳، ص۳۷، ج ۳: استان دوّم (مازندران)، تهران ۱۳۵۵ ش.
۳.۲ - وجه تسمیه بابل به مامطیرابن اسفندیار در تاریخ طبرستان [۶]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۷۳، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
درباره بنای مامطیر و نام آن میگوید که چون امام حسن بن علی علیهالسلام، در زمان خلافت عمر به مامطیر رسید و مکانی دلگشا با آبگیرها و مرغان و شکوفهها بدید گفت : «بقعة طیّبة ماءوطیر».
۳.۲.۱ - نظر ابن اسفندیاربه گفته ابن اسفندیار از آن تاریخ «مختصر عمارتی پدید آمد تا به عهد محمد بن خالد که والی ولایت بود بازار فرو نهاد و بیشتر عمارت فرمود؛ در سنه ستّین و مائه مازیار بن قارن مسجد جامع بنیاد نهاد و شهر گردانید». این قسمت مغشوش است و مطالب آن نادرست مینماید. ۳.۲.۲ - فارسی بودن مامطیرنام مامطیر که به «ماءوطیر» نسبت داده شده است نامی قدیمی است و عربی نیست. ۳.۲.۳ - اطلاق مامیثرا به بابلبعضی از متأخران هم که آن را « مامیثرا » دانستهاند تنها از روی گمان و مشابهت لفظی بوده است. ۳.۲.۴ - احتمال قوی در بحثآنچه با احتمالی قوی میتوان گفت این است که این نام (مامطیر) پیش از آمدن اسلام بدان محل اطلاق میشده است و حتی پیشتر از اسلام در آن محل جمعیت و آبادی هم وجود داشته است، زیرا محلی مستعد شهرنشینی و سکونت انسان بوده است و اینکه در تاریخ طبرستان آمده است که «محمد بن خالد بازار فرو نهاد و بیشتر عمارت فرمود» نیز درست نمینماید، زیرا کتب تاریخ از والیان نخستین طبرستان کسی را به نام محمد بن خالد ذکر نکردهاند. اگر کلمه «ستین و مائة» راجع به محمد بن خالد باشد باید گفت که در ۱۶۰ کسی به این نام در آنجا حاکم نبوده است و اگر راجع به مطلب بعدی باشد که «مازیار بن قارن مسجد جامع فرو نهاد و شهر گردانید» نیز درست نیست، زیرا مازیار بن قارن در آن هنگام یا هنوز زاده نشده یا کودکی خردسال بوده است. احتمال میرود که این جمله ترجمهای از عبارت ابن فقیه همدانی باشد در کتاب البلدان که در «مختصر» آن [۷]
ابن فقیه، مختصرکتاب البلدان، ج۱، ص۳۱۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
آمده است : «وَبَنی خالد بطبرستان المنصورة و اتّخَذَ بها سوقا» (خالد در طبرستان منصوره را ساخت و در آن بازاری بنا کرد)، یعنی خالد که همان خالد بن برمک معروف باشد، در تاریخ طبرستان به صورت محمد بن خالد آمده است و « منصوره » در کتاب ابن الفقیه تحریف «ممطیر» است، زیرا در فهرست بیست و هفت شهر مازندران «درون دربند تمیشه » که ابن اسفندیار ذکر کرده است شهری به نام منصوره نمیبینیم.
به گفته ابن فقیه [۸]
ابن فقیه، مختصرکتاب البلدان، ج۱، ص۳۱۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
خالد بن برمک از جانب منصور به طبرستان رفته بود تا با اصبهبذ بجنگد.
احتمالی هم هست که خالد که در زمان منصور به طبرستان رفته بود و در مامطیر بازار و ساختمان کرده و آنجا را به نام منصور «منصوره» خوانده، ولی مردم طبرستان این نام را نپذیرفته و آنجا را همچنان «مامطیر» خوانده باشند. مطلب دیگر که میگوید « مازیار بن قارن مسجد جامع بنیاد نهاد و شهر گردانید» نیز درست نیست، زیرا با احوالی که از مازیار میشناسیم، او اهل بنای مسجد جامع نبود و حتی به گفته ابن اسفندیار [۹]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۱۲، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
مسجدها را خراب کرد.
۳.۳ - خلاصه گفتار تاریخ طبرستانبه هرحال مؤلف تاریخ طبرستان مامطیر را از جمله شهرهایی میداند که در هامون ، یعنی قسمت دشت مازندران ، «جامع و مُصلّی و بازارها و قضات و علماء و منابر » داشت. [۱۰]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۷۴، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
به گفته او خراج مامطیر و تریجه در زمان طاهریان ۰۰۰، ۳۷۰ درم بود و این میرساند که این دو شهر از آمل خیلی کوچکتر بودهاند. ابن فقیه [۱۱]
ابن فقیه، مختصرکتاب البلدان، ج۱، ص۳۰۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
شهر ممطیر را دارای مسجد و منبر میداند و میگوید که میان آن و آمل روستاهای آباد زیاد است.
به گفته او فاصله میان مامطیر و آمل شش فرسخ یا یک مرحله و میان مامطیر و ساریه ( ساری ) نیز تقریباً همین اندازه بوده است. ۳.۴ - نظر مؤلف حدودالعالممؤلف حدودالعالم در قرن چهارم هجری مامطیر را « شهرک » میخواند با آبهای روان و میگوید: «از وی حصیری خیزد سطبر و سخت نیکو که در تابستان بکار دارند». ۳.۵ - نظر سمعانیسمعانی نیز در الانساب (ذیل «مامطیری») آن را « بُلیْد » (شهرک) میخواند و میگوید که جماعتی از علما از آن برخاستهاند. ۴ - نقل ابن اسفندیار از حوادث تاریخی مامطیرابن اسفندیار در تاریخ طبرستان گاهی به مناسبت حوادث تاریخی از مامطیر ذکر میکند. ۴.۱ - گور ابن مهدی مامطیریخود او در این شهر گورِ ابن مهدی مامطیری را که از امامان بزرگ طبرستان و مفاخر آن سامان بوده دیده است. [۱۲]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۲۵، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
۴.۲ - ابی الرضا علوی مامطیریاز مشاهیر مامطیر در اوایل قرن هفتم ابو رضا حسین بن محمد بن ابی الرضا علوی مامطیری بود که در چهارم شوال ۶۰۶ نصیرالدوله شمس الملوک باوندی را «به غَدْر شهید کرد». [۱۳]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۷۴، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
۵ - سرگذشت مامطیر در استیلای مغولدقیقاً معلوم نیست که در استیلای مغول بر مامطیر چه گذشته است. ۵.۱ - نظر مرعشیظهیرالدین مرعشی [۱۴]
ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی ، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، ص ۲۶۴، چاپ برنهارد دارن ، سن پطرزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
می گوید که لشکر مغول در استرآباد و مازندران قتل به افراط کردند، چنانکه توده خاک در آمل و ساری و کجور که از خرابکاری آنها پیدا شده بود هنوز (در زمان او) برجای بوده است.
اگر حال شهرهای بزرگ چنین بوده، حال شهرکها معلوم است و شاید ازاینرو نام مامطیر برافتاده و در قرن هشتم در زمان حکومت مرعشیان نام بارفروشده برآن نهاده شده باشد. ۵.۲ - ویرانی مامطیردرباره این تحول میتوان حدس زد که شهرک مامطیر ، مانند شهرکهای دیگر مجاور آن از قبیل رودبست و ارم و تریجه و غیر آن، در حمله مغول بکلی ویران شده بود. ۵.۳ - آبادانی دوباره مامطیرپس از مدتی چون محل آن استعداد آبادی و استقرار جمعیت را داشته است، مردم بتدریج در آن جمع شدهاند و این از افسانهای که دومورگان از قول مردم این شهر درباره آستانه کلاج مشهد یا کلاج مسجد ذکر کرده است بخوبی معلوم میشود. ۶ - افسانه دومورگانبه موجب افسانه دومورگان ، در آن محل هفته بازاری تشکیل میشده است و این وجه نامگذاری بعدی آن را به بارفروشده روشن میسازد. ۷ - مرکز تجاری بودن مامطیرچنانکه گفتیم، محل شهر در نیمه راه میان ساری و آمل بوده و از سوی دیگر به دریا نزدیک بوده و در حقیقت میان دو قسمت شرقی و غربی مازندران قرار داشته است. از این روی بعید نیست که مرکزی برای عرضه کالاهای بلاد مختلف طبرستان بوده است. احتمال میرود، چنانکه بعدها از شواهد تاریخی بهطور مسلم میدانیم، که در آن زمان نیز کشتیهای بازرگانی میان ممالک شمال دریای خزر و مازندران به بندر مشهدسر میآمدهاند. ۸ - حکومت اردوی زریندر قرن هشتم و اوایل قرن نهم ممالک شمال دریای خزر در دست دولتی مغولی ترکی افتاده بود که در اروپا به اردوی زرین ( آلتون اردو ) معروف است. ۸.۱ - قلمرو حکومت اردوی زرینحکومت این قلمرو پهناور با مسلمانان بود و قسمتی از بازرگانی میان اروپای شرقی و روسیه و ایران از این طریق صورت میگرفت. ۸.۲ - رقابت اردوی زرین با دیگر حاکمانرقابت شدید میان اردوی زرین و ایلخانان مغول و تیموریان سبب شده بود که قسمتی از این تجارت نه از راه آذربایجان بلکه از راه دریای خزر صورت گیرد. ۸.۳ - اهمیت روزافزون بارفروشدهچندی نگذشت که بارفروشده از لحاظ نظامی و سیاسی نیز مهم شد. ۹ - جنگ کیائیان جلالی با سادات مرعشی۹.۱ - جنگ در نزدیک بارفروشدهبه گفته مرعشی ، جنگ کیائیان جلالی با سادات مرعشی نزدیک بارفروشده درکنار باول رود اتفاق افتاد و سید قوام الدین مرعشی پس از شکست دادن کیائیان جلالی با فرزندان خود در بارفروشده «نزول اجلال فرمود». [۱۵]
ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۳۶۴، چاپ برنهارد دارن، سن پطرزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
باز پسران قوامالدین در کنار بارفروشده کیائیان جلالی را شکست دادند و کیافخرالدین جلال را با چهار فرزندش کشتند. [۱۶]
ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۳۶۹، چاپ برنهارد دارن، سن پطرزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
۹.۲ - حکومت دوباره مرعشیانجلال ازرق که از بنی اعمام کیائیان بود از جانب دیوان « دهدار » بود و در بارفروش اقامت داشت. [۱۷]
ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۳۷۷، چاپ برنهارد دارن، سن پطرزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
به گفته ظهیرالدین در بارفروشده پشتهای بود به نام « ازرق دون » ( تپه ازرق ) که محل عمارت و خانه او بوده است. آبادیهای امروز جلال ازرک ( ازرق ) در شهرستان بابل به نام اوست. ۹.۳ - محل اقامت سید قوامالدینسید قوامالدین مرعشی در بارفروشده اقامت داشت و چون در محرم ۷۸۱ در همانجا درگذشت نعش او را از آنجا به آمل بردند و در آن شهر دفن کردند. ۱۰ - فتح مازندران به دست تیمور۱۰.۱ - قطع حکومت سادات مرعشیپس از فتح مازندران به دست تیمور در ۷۹۴ حکومت سادات مرعشی بر مازندران مدتی قطع شد. ۹.۲ - حکومت دوباره مرعشیانولی سادات مرعشی پس از مرگ تیمور دوباره سربرآوردند و بارفروشده در تقسیم میان سادات مرعشی نصیب سید غیاثالدین مرعشی شد. [۱۸]
ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، ج۱، ص۴۵۰ـ۴۵۱، چاپ برنهارد دارن، سن پطرزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
در تاریخ احوال سادات مرعشی در تاریخ طبرستان و رویان و در تاریخ خاندان مرعشی ذکر بارفروشده مکرر به میان آمده است. ۱۱ - نام بابل در زمان صفویهدر زمان صفویه نیز، چنانکه گفتیم، نام این شهر بارفروشده بوده است. ۱۲ - بنهدار داشتن بارفروشدهبار فروشده « بنهدار » داشته است که گویا به معنای رئیس بازرگانان و انبارها بوده است. ۱۲.۱ - بنهدار بارفروشدهملا شیخعلی گیلانی در تاریخ مازندران میگوید که آقاشریف بنهدار بارفروشده و توابع آن را در دست داشته و برادر او آقا بوداق نیز بنهدار بارفروشده بوده است. [۱۹]
شیخعلی گیلانی، تاریخ مازندران، ج۱، ص۹۶، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۲ ش.
[۲۰]
شیخعلی گیلانی، تاریخ مازندران، ج۱، ص۹۸، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۲ ش.
از این گفته اهمیت بازرگانی این شهر در آن زمان (آغاز قرن یازدهم هجری ) برمیآید. ۱۳ - بندرگاه بودن بابلسرملاشیخعلی از «تمغاءِ فُرْضَه مشهدسر» [۲۱]
شیخعلی گیلانی، تاریخ مازندران، ج۱، ص۱۰۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۲ ش.
نیز سخن به میان میآورد، که میرساند مشهدسر ( بابلسر امروز) فُرضه یا بندرگاه تجاری بوده و از کالاهایی که با کشتی به آنجا میرسیده تمغا یا مالیات میگرفته و این مالیات را به اجاره میدادهاند.
۱۴ - سفر شاه عباس اول به شمالشاه عباس اول (حک. ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) در حدود ۱۰۲۱ به گیلان و مازندران سفر کرد و از هوا و صفای مازندران خوشش آمد و در محلی به نام طاهان از ساحل دریای مازندران نزدیک ساری بنای شهری را طرح افکند و در آنجا «عمارات عالیه و دولتخانه » ساخت و نام آن را فرحآباد گذاشت و همچنین در شهرهای آمل و ساری و بارفروشده «عمارات دلکش و باغات دلگشا» طرح فرمود. [۲۲]
اسکندرمنشی، تاریخ عالم آرای عباسی، ج۲، ص۸۵۰، تهران ۱۳۵۰ ش.
۱۵ - سفر شاه عباس دوم به شمالشاه عباس دوم (حک.۱۰۵۲ـ۱۰۷۷) در ۱۰۶۴ و ۱۰۷۳ به مازندران رفت و از بارفروشده دیدن کرد. [۲۳]
محمد طاهر بن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، ج۱، ص۱۷۳، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش.
[۲۴]
محمد طاهر بن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، ج۱، ص۳۲۶، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش.
۱۶ - نوشتههای استودارت درباره بارفروشرابرت استودارت که به همراهی سر دادمور کاتن فرستاده دربار انگلیس به ایران سفر کرده و در شوال ۱۰۳۷/ ژوئن ۱۶۲۸ در مازندران به حضور شاه عباس اول رسیده است، در یادداشتهای خود « شهر بارفروش » را « زیبا » وصف میکند و میگوید که قبر امامزاده اسماعیل پسر امام موسی کاظم علیهالسلام در آنجاست. ۱۶.۱ - عمارت اسحق خاناستودارت از یکی از کاخهای شاه به نام عمارت اسحاق خان ، در جوار شهر، نام میبرد («اسحاق خان» درست نیست و Dissaca-chal را مترجم چنین خوانده است که به احتمال قوی «دزدک چال » است) و میگوید که در اطراف عمارت شاهی استخر گرد زیبایی است که بسیار بزرگ است و شاه از درون عمارت مناظر آب بازی را در آنجا تماشا میکند. او در این شهر مقادیر زیادی ابریشم و کرم ابریشم دیده است. [۲۵]
رابرت استودارت، سفرنامه استودارت، ج۸، ص۱۹۹، ترجمه احمد توکّلی، فرهنگ ایران زمین، ج ۸ (۱۳۳۹ ش).
۱۶.۲ - خلط استودارت بین دو امامزادهاحتمالاً استودارت امامزاده قاسم را با امامزاده اسماعیل اشتباه کرده است، زیرا امروز در شهر بابل امامزادهای را به نام امامزاده اسماعیل نمیشناسند. ۱۶.۳ - استخر یاد شده در عباسنامهاستخری که استودارت به آن اشاره میکند ولی در عباسنامه به عنوان دریاچه از آن یاد کرده است در تاریخ خاندان مرعشی مازندران ، « اصطلخ » نوشته شده است [۲۶]
میرتیمور مرعشی، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، ج۱، ص۱۸۱، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۶ ش.
و داستانی درباره بنای « بند اصطلخ » که از زمان شاه اسماعیل است در آن کتاب [۲۷]
میرتیمور مرعشی، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، ج۱، ص۷۴، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۶ ش.
مسطور است.
۱۷ - بارفروشده در زمان زندیهدر زمان زندیه و هنگام نقل فعالیتهای آقا محمدحسن خان و آقامحمدخان قاجار ذکر بارفروش بسیار به میان میآید و جالب توجه آنکه کلمه « ده » از آخر آن برداشته شده است و این اهمیت روزافزون آن را در اواخر قرن دوازدهم هجری میرساند. ۱۸ - سفر فتحعلی شاه به مازندرانفتحعلی شاه قاجار (حک.۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) در سفر مازندران به بارفروش رفت. [۲۸]
تاریخ این سفر را ربیع الثانی ۱۲۳۳ ذکر کرده است، رضاقلی بن محمد هادی هدایت، ج۹، ص۵۵۴، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
[۲۹]
رضاقلی بن محمد هادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، ج۹، ص۵۵۴، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
۱۹ - وصف هدایت از دریاچه بارفروشرضا قلیخان هدایت دریاچه بارفروش و عمارات وسط آن و تخته پلی را که از روی دریاچه به آن عمارات کشیده شده وصف کرده است و میگوید که آن دریاچه به « بحرالارم » معروف است. [۳۰]
رضاقلی بن محمد هادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، ج۹، ص۵۵۵، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
۱۹.۱ - اشکال به نامگذاری بحرالارماز این عبارت برمیآید که قول بعضی که گفتهاند فتحعلی شاه آن را به بحرالارم موسوم ساخته است درست نیست. ۱۹.۲ - ارم در نام بحرالارم« ارم » در نام این دریاچه از نام باغ ارم افسانهای معروف نتواند بود، زیرا باغها را ارم مینامند نه دریاچهها را. این ارم یادآور شهر باستانی معروفی به همین نام است که در آن حوالی بوده است. ۱۹.۳ - جوانی فتحعلی شاه در بارفروشرضا قلیخان میگوید که فتحعلی شاه در کودکی سالها «در آن بلاد » به شکار اشتغال داشته است. ۲۰ - وصف ژوبر از بارفروشژوبر فرانسوی که در اوایل قرن نوزدهم از سوی ناپلئون به دربار فتحعلی شاه آمده بود در سفرنامه خود از بارفروش و از پل زیبایی که روی رودخانه بابل کنار بارفروش بنا شده سخن گفته است. میگوید پل دارای ده چشمه است و دو ستون چارگوش بلند در دو سوی آن است. [۳۱]
پیر امده امیلین پروب ژوبر، مسافرت در ارمنستان و ایران، ج۱، ص۳۵۱، به انضمام جزوه ای درباره گیلان و مازندران، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم، تهران ۱۳۴۷ ش.
ژوبر از دریاچه بارفروش و جزیره کوچک آن و عمارت وسط جزیره منسوب به شاه عباس اول نیز سخن میگوید و میافزاید که این جزیره با پلی آجری که بیست و نه پایه دارد به شهر متصل میشود. [۳۲]
پیر امده امیلین پروب ژوبر، مسافرت در ارمنستان و ایران، ج۱، ص۳۵۱ـ۳۵۲، به انضمام جزوه ای درباره گیلان و مازندران، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم، تهران ۱۳۴۷ ش.
به گفته ژوبر بارفروش بیش از ۰۰۰، ۲۵ نفر جمعیت داشته است و چندتن از مالکان مازندران از جمله میرزا شفیع صدراعظم که اهل بندپی بوده است مدارسی در آنجا ساخته اند. ۲۱ - وصف دارسی تاد از بارفروشدارسی تاد یکی از افسران انگلیسی که به همراهی سرگور اوزلی در ۱۲۲۶/۱۸۱۱ به ایران آمده بود، به مازندران نیز سفر کرده است و از پلی که محمدحسن قاجار در حدود یک میلی بارفروش روی رود بابل احداث کرده بود یاد میکند. [۳۳]
ابوالقاسم طاهری، جغرافیای تاریخی گیلان و مازندران و آذربایجان از نظر جهانگردان، ج۱، ص۴۷، تهران ۱۳۴۷ ش.
تاد از میزان تجارت و خوبی بازار بارفروش و مشهدسر که در آن عهد محل ورود تمامی کالاهای روس برای ایالت مازندران بوده است سخن میگوید. [۳۴]
ابوالقاسم طاهری، جغرافیای تاریخی گیلان و مازندران و آذربایجان از نظر جهانگردان، ج۱، ص۴۷، تهران ۱۳۴۷ ش.
۲۲ - وصف فریزر از بارفروشجیمز بیلی فریزر ، سیاح انگلیسی دو سفرنامه درباره ایران منتشر ساخته است ـ یکی در ۱۲۴۱/۱۸۲۵ و دیگری در ۱۲۵۴/۱۸۳۸ـ و در هر دو سفرنامه از بلاد جنوبی دریای خزر ، از جمله از شهر بارفروش، سخن رانده است. فریزر بار اول حدود ۱۲۳۹/۱۸۲۳ به بارفروش رفته است و چنانکه در سفرنامه دوم خود معروف به سفر زمستانی [۳۵]
جیمزبیلی فریزر، سفرنامه جیمز فریزر: معروف به سفرنامه زمستانی، ج۱، ص۵۴۳، ترجمه منوچهر امیری، تهران ۱۳۶۴ ش.
میگوید: بارفروش در ۱۲۳۸/۱۸۲۲ به اوج شکوه و عظمت خود رسیده بود و تجارت روح این شهر بوده است، زیرا بسیاری از کشتیهای روس در مشهدسر، بندر بارفروش، لنگر میانداختند و تجارت مازندران با روسیه از آن راه بود.
اما در سفر دوم که در زمستان ۱۲۴۸/۱۸۳۳ به بارفروش کرده آن شهر را به گونه دیگری دیده است، زیرا بارفروش علاوه بر صدمه سختی که از وبا و طاعون خورده بود از تغییر راه تجاری روس و ایران نیز لطمه زیادی دیده بود. بارفروش پیش از آن شهری بازرگانی و حاکم آن نیز بازرگان بود، اما در این ایام «مردم بارفروش ناچار شدهاند که بلای تازهای را تحمل کنند و آن بلای شاهزادگان و حاکمان منسوب به خاندان سلطنتی » است. [۳۶]
جیمزبیلی فریزر، سفرنامه جیمز فریزر: معروف به سفرنامه زمستانی، ج۱، ص۵۴۴، ترجمه منوچهر امیری، تهران ۱۳۶۴ ش.
علاوه بر وبا شهر در ۱۲۴۷ به بلایی دیگر نیز دچار شد: چاههای شهر، ظاهراً به علت آب شدن ناگهانی برف (که در آن سال زیاد باریده بود) طغیان کرد و دیوار خانهها که از خشت خام بود شروع به ریختن کرد و کم مانده بود که همه شهر بدل به تودهای از خاک شود؛ سرانجام چارهای اندیشیدند و شیاری به رود بابل بازکردند و آبها را به رودخانه هدایت کردند و شهر را از خطر انهدام نجات دادند. به گفته فریزر با این کار آب دریاچه شهر پایین رفته و تقریباً به گودالی خالی مبدل شده بود. [۳۷]
جیمزبیلی فریزر، سفرنامه جیمز فریزر: معروف به سفرنامه زمستانی، ج۱، ص۵۴۵، ترجمه منوچهر امیری، تهران ۱۳۶۴ ش.
۲۳ - وصف هولمز از بارفروشویلیام ریچارد هولمز حدود ۱۲۶۰/۱۸۴۴ سفری به ایران کرده و کتابی به عنوان « کلیاتی درباره کرانههای دریای خزر » منتشر ساخته است. هولمز در این کتاب از دریاچه بارفروش و عمارت وسط آن و جاده سنگفرش شاه عباسی در مازندران سخن میراند، و گفته فریزر که به جای حکّام عادی، شاهزادگان به حکومت ولایات منصوب میشوند از گفته هولمز نیز تأیید میشود، زیرا میگوید که عمارت شاهی در میان دریاچه بابل قرارگاه حاکم بارفروش، یعنی اردشیر میرزا برادر ناتنی محمدشاه بوده است. [۳۸]
ابوالقاسم طاهری، جغرافیای تاریخی گیلان و مازندران و آذربایجان از نظر جهانگردان، ج۱، ص۳۵، تهران ۱۳۴۷ ش.
۲۴ - واقعه قلعه طبرسیاز وقایع مهم بارفروش در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (حک.۱۲۶۴ـ۱۳۱۳) واقعه قلعه طبرسی (منسوب به ابومنصور احمدعلی بن ابی طالب طبرسی از علمای شیعی قرن ششم و مؤلف کتاب الاحتجاج ) است. قلعه طبرسی بر سر راه بارفروش به علیآباد ( قائم شهر امروز) قرار دارد و به قول منوچهر ستوده [۳۹]
منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج ۴، ص ۳۶۶،تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش.
در نزدیکی قریه قراخیل از دهکدههای بالاتجنِ علیآباد واقع است.
در ۱۲۶۴ ملاحسین بشرویهای از یاران سیدعلی محمدباب با عدهای در حدود دویست نفر از پیروان خود وارد بارفروش گردید و در سبزه میدان در کاروانسرایی منزل کرد. از مشاهیر شهر، حاج ملامحمد علی بارفروشی که در عرف بابیه به « قدّوس » مشهور است، با اتباع خود به او پیوست و چون به جهت مخالفت علمای شیعه نتوانستند در شهر بمانند به مزار شیخ طبرسی رفتند و در آنجا قلعه مستحکمی بنا کردند و چند ماهی با قشون دولت جنگیدند. ملاحسین بشرویهای در جنگ هدف گلوله واقع شد و به قتل رسید. حاج ملامحمدعلی بارفروشی گرفتار شد و در بارفروش به فتوای سعیدالعلمای مازندرانی کشته شد. [۴۰]
رضاقلی بن محمد هادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، ج۱۰، ص۴۳۰ـ۴۴۷، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش.
مزار شیخ طبرسی امروز بر جای است، اما از قلعه طبرسی اثر نیست. ۲۵ - وقایع قرن سیزدهم بارفروشاز وقایع قرن سیزدهم در بارفروش و مازندران زلزلهها و طاعونها و وباهای سختی است که سیاحان فرنگی به آنها اشاره کردهاند. ۲۵.۱ - نقل سروان نیپیرچنانکه سروان نیپیر که در ۱۲۹۱/۱۸۷۴ مازندران را دیده است مدّعی است که در این تاریخ یعنی چهل و دو سال پس از بروز طاعون موحش ۱۲۴۶ـ۱۲۴۷ هنوز جمعیت بارفروش به صورت اوّلش بازنگشته بود. او میگوید که بارفروش «صاحب دوازده هزار خانه و بین پنجاه تا شصت هزار جمعیت بوده است و جمع عواید دولت از طریق تجارت سر به پنجاه هزار تومان میزد». به گفته نیپیر بخشی از این افزایش داد و ستد معلول امنیت نسبی و بخشی دیگر معلول بهبود راهها بوده است. [۴۱]
ابوالقاسم طاهری، جغرافیای تاریخی گیلان و مازندران و آذربایجان از نظر جهانگردان، ج۱، ص۵۷، تهران ۱۳۴۷ ش.
۲۶ - سفرهای ناصرالدین شاه به مازندرانناصرالدین شاه دو بار به مازندران و از جمله به بارفروش سفر کرده و هر دو بار شرح سفر خود را ظاهراً به قلم خودش نوشته است. ۲۶.۱ - سفر اولبار اول در ۲۶ ذوالحجه ۱۲۸۲ از راه مشهدسر به بارفروش رسیده است. [۴۲]
محمدحسن بن علی اعتماد السلطنه، مرآت البلدان، ج ۱، ذیل «بارفروش»،چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
ناصرالدین از ده حمزهکلا به بارفروش میرسد و میگوید که خانههای آن سفالی (یعنی سفال پوش) و خوش وضع بود؛ درخت نارنج بسیار داشت و کوچههای آن خوب بود ولی سنگفرش نبود. جمعیت زیادی از مسلمان و یهودی و ارمنی و تجّار ایرانی و باکویی و روسی به استقبال شاه آمده بودند. این امر میرساند که بارفروش در آن هنگام از مراکز بازرگانی شمال ایران بوده است و بازرگانان روس و باکویی برای تجارت در آنجا مقیم بودهاند. ناصرالدین شاه از « بحرارم » سخن میگوید و از کارخانه قندسازی و سفید کردن شکر که در حوالی دریاچه بود ذکری میکند. چون شکر مازندران به شکرسرخ معروف بوده است، ظاهراً به همین دلیل شکر را سفید میکردند. شکر سپید هم از قرن ششم در مازندران به دست میآمد: در زمان تاج الملوک مرداویج بن علی از آلباوند ، به فرمان او در طبرستان نیشکر کاشتند و به « عملگاه » (ظاهراً کارخانه ) آمل هر سال «بیست و پنج هزار من به بزرگ (یعنی من بزرگ) قند و نبات و شکر سپید حاصل بودی» [۴۳]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۰، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
و این کارگاه گویا از خوزستان آمده بود: «و از خوزستان محمد خوزی و علی خوزی گفتند که کارگاهها و شکرخانهها به حکم ایشان بودی، شکر سپید سه من کوچک به عهد او به دانگی و نیم زر سرخ بود». [۴۴]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۹۰، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
سیاحان دیگر هم از کارخانه شکر سفیدکنی بارفروش سخن گفتهاند. ناصرالدین شاه از مدرسه میرزا شفیع صدراعظم فتحعلی شاه یاد میکند و میگوید: «مدرسهای به نظرم آمد بسیار عالی از بناهای میرزا شفیع صدراعظم مرحوم مدرسه آباد طلبه نشینِ دایر، درخت نارنج بسیار داشت. بارفروش حمّامهای خوب و مساجد عالی دارد». [۴۵]
محمدحسن بن علی اعتماد السلطنه، مرآت البلدان، ج۱، ص۲۶۴، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
۲۶.۲ - سفر دومناصرالدین شاه بار دیگر در ۱۲۹۲ به مازندران و از جمله به بارفروش سفر کرده است. ۲۶.۳ - تغییرات بارفروش بین دو سفراعتماد السلطنه در مرآت البلدان میگوید که در طی این ده سال (۱۲۸۲ـ۱۲۹۲) به حکم شاه بازارهای تاریک سقف کوتاه مبدّل به بازارچههای خوب و کاروانسراهای آباد گردیده و کوچهها سنگفرش و عمارت «بحرارم» که جز خرابه نبود معمور شده است. [۴۶]
محمدحسن بن علی اعتماد السلطنه، مرآت البلدان، ج۱، ص۲۶۵، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش.
۲۷ - وصف میرزا ابراهیم از بارفروشاز جمله وصفهای جالب توجهی که در قرن گذشته از بارفروش شده یکی در سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان تألیف میرزا ابراهیم نامی است که از ۱۲۷۶ تا ۱۲۷۷ نوشته شده است (چاپ تهران ، ۱۳۵۵ ش). ۲۷.۱ - تعداد محلاتبه گفته میرزا ابراهیم شهر در آن زمان ۳۵ محله داشته است. ۲۷.۲ - یهود محلهاو اسامی آنها را هم نوشته و از آن جمله « یهود محله » بوده است که پنجاه خانوار در آن سکونت داشتهاند و یکصد تومان مالیات میدادهاند. به گفته میرزا ابراهیم این یهودیها «از هر ولایت چند خانوار آمدند و سیصد سال بالاتر است که در بارفروش ساکن میباشند. دو باب توراتخانه ( کنیسه ) و یک باب مکتبخانه دارند». گفته مؤلف مبنی بر اینکه یهودیان بیشتر از سیصد سال است که از ولایات مختلف به بارفروش رفتهاند دلیل بر این است که این شهر از اواخر قرن نهم مرکز داد و ستد بازرگانی مهمی در مازندران بوده است. ۲۷.۳ - شکرسازخانه دولتیمیرزا ابراهیم از «شکرسازخانه دولتی» هم که از مسکو آوردهاند و هشت سال است در آنجا برقرار شده است سخن میراند. یک من شاه قند را در بازار «یازده قران » میفروختند. در ۱۲۷۴ چهارهزار من تبریز شکر به کارخانه دادند که بعد از کسر مخارج سیصد تومان منفعت کرد. شکر سرخ تحویل کارخانه هر بیست من شاه به قیمت پنج تومان است. [۴۷]
میرزا ابراهیم، سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۱۱۹، چاپ مسعود گلزاری، تهران ۱۳۵۵ ش.
۲۷.۴ - دریاچه بابلمیرزا ابراهیم از دریاچه بابل و عمارت وسط آن چنین میگوید: «آب این مردابچه به توسط آقرود از شاخه رود بابل است و به مصرف زراعت هم میرسد» و چند نوع ماهی در آن به عمل میآید که به اصطلاح اهل مازندران « ظِلاجی »، « چکاب »، « طیل خُس »، « اِسْپَک » نامیده میشوند. [۴۸]
میرزا ابراهیم، سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۱۲۱، چاپ مسعود گلزاری، تهران ۱۳۵۵ ش.
۲۷.۵ - محصولات بارفروشبه گفته میرزا ابراهیم در بارفروش و مشهدسر و پازوار کتان بسیار است و پنبه و نیشکر و رنگ و حنا و باقلا هم عمل میآید و «از کوکنار تریاک هم میگیرند و به طهران میبرند و یک من شیره تریاک را به ده تومان میفروشند». [۴۹]
میرزا ابراهیم، سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان، ج۱، ص۱۲۲، چاپ مسعود گلزاری، تهران ۱۳۵۵ ش.
۲۸ - وصف دومورگان از بارفروشدر کتاب « مأموریت علمی به ایران » تألیف ژاک دومورگان اطلاعاتی درباره بارفروش و آمل به لهجه طبری به قلم حاجیآقا منشی میرزا یوسف آگنط (نماینده بازرگانی روسیه در بارفروش) و به خط خود او ارائه شده است. ۲۸.۱ - کشتار و غارت محله یهودیاندر این نوشته از کشتار و غارت محله یهودیان در سال ۱۲۸۷ سخن رفته است که بر اثر حادثه کوچکی پیش آمد و در آن حدود چهارده زن و مرد کشته شدند و خانههایشان پس از چپاول آتش زده شده و بزرگِ یهودیان را به نام دانیال پس از زجر بسیار در لحاف آغشته به نفت پیچیدند و آتش زدند و تا هشت ماه یهودیان در بیم و اضطراب بودند تا آنکه به دستور دولت به این تعقیب و آزار پایان داده شد و برای جبران خسارت از مردم چهل هزار تومان پول گرفتند و میان یهودیان قسمت کردند و ایشان را به تجدید ساختمان خانههای ویرانشان واداشتند. [۵۰]
اسمعیل مهجوری، تاریخ مازندران، ج۲، ص۲۰۹ـ۲۲۱، ساری ۱۳۴۲ـ۱۳۴۵ ش.
۲۸.۲ - کارخانه قندسازینیز در این رساله از کارخانه قندسازی بارفروش در جنب سبزه میدان آن شهر سخن رفته است و گفته شده است که به دستور میرزا تقی خان امیرکبیر دو کارخانه شکرریزی (یکی در بارفروش و دیگری در ساری ) احداث شده بود. [۵۱]
اسمعیل مهجوری، تاریخ مازندران، ج۲، ص۲۰۸، ساری ۱۳۴۲ـ۱۳۴۵ ش.
۲۹ - وصف ملگونف از بارفروشملگونف روسی در ۱۲۷۷/۱۸۶۰ در نواحی جنوبی دریای خزر سفر کرده است و سفرنامه او مطالبی درباره بارفروش دارد. ۲۹.۱ - نام محلاتاو نام محلات شهر را ذکر میکند و میگوید که دارای ۰۰۰، ۶ خانوار و ۰۰۰، ۵۰ جمعیت و ۱۱ کاروانسرا و ۴۱۴ دکان است. ۲۹.۲ - مقدار مالیاتمالیاتش در آن زمان ۲۰۰، ۲ تومان بوده است. ۲۹.۳ - محل کمپانی روسمحل کمپانی روس در انتهای بازار در کاروانسرایی بوده است و هر ساله سیصد نفر از مردم باکو و دیگران آهن و مس و سماور و چینی به آنجا میآورده و میفروختهاند. ۲۸.۲ - کارخانه قندسازیسپس درباره کارخانه قندسازی میگوید که هشت سال پیش از آن، یعنی در ۱۲۶۹، آن کارخانه را با استادش آوردهاند ولی چون مواجب استاد را ندادهاند بازگشته است! سخنان ملگونف مؤیّد آن است که کارخانه قندسازی را در زمان میرزا تقی خان امیرکبیر و به دستور او به بارفروش آوردهاند و پس از قتل او چون مواجب استاد کارخانه را ندادهاند ناچار به بازگشت شده است. ملگونف میافزاید که اکنون قند را بسیار بد تهیه میکنند و میگویند از ده من نیشکر پنج من قند توان ساخت، ولی دروغ است و از بیست من نیشکر به دشواری میتوان پنج من قند به عمل آورد. [۵۲]
گ و ملگونف، سفرنامه نواحی شمال ایران، ج۱، ص۱۵۷، ترجمه پطرس، در سفرنامه ایران و روسیه، چاپ محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۲۹.۵ - ضرابخانه بارفروشاز ضرابخانه بارفروش و وضع عجیب آن و از باغ شاه عباس و بحرالارم و تپهای به نام « دزدکچل » که گویا محل دفن دزدی کچل بوده است نیز سخن گفته است. [۵۳]
گ و ملگونف، سفرنامه نواحی شمال ایران، ج۱، ص۱۵۵، ترجمه پطرس، در سفرنامه ایران و روسیه، چاپ محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
منوچهر ستوده [۵۴]
منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج۱، ص۱۹۷، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش.
میگوید: ملگونف گفتههای عوام را نقل کرده و گرفتار لغتسازی عوامانه شده است؛ دزد به معنی قلعه است و کل شکل دیگری از « کول » است که در لغت طبری به معنی تپه است.
اما من گمان میکنم که «دزد کچل» یا « دزدکل » همان « دزدک چال » است که در کتاب ستوده [۵۵]
گ و ملگونف، سفرنامه نواحی شمال ایران، ج۱، ص۱۹۵، ترجمه پطرس، در سفرنامه ایران و روسیه، چاپ محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
از آن نام برده شده است.
۳۰ - وصف رابینو از بارفروشرابینو که به گفته خودش [۵۶]
سنت لویی رابینو، مازندران و استراباد، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، مقدمه فارسی، ص ۱۵، تهران ۱۳۶۵ ش.
از ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۰/۱۹۰۶ تا ۱۹۱۲ در رشت بوده و در این مدت دو بار به مازندران سفر کرده است درباره بارفروش مینویسد که شهر عمده بازرگانی مازندران است و از گفته مردم شهر نقل میکند که جمعیت آن در آن زمان ۱۲۲، ۹ خانوار با ۰۰۰، ۲۵ تن بوده است که ۷۴۰ نفر آنها یهودی بودهاند؛ شهر دارای ۶۳ محله و ۲۶ مسجد و ۸ مدرسه و ۳۱ تکیه برای ایام محرم بوده و ۱۰ امامزاده و ۳ مقبره دراویش و چندین دبستان و ۴۷۱، ۱ دکان داشته است.
به گفته رابینو شهر طی نیم قرن قبل از سفر وی بسیار آباد شده و وسعت یافته است. از باغ شاه عباس و بحرالارم و موقوفات آن نیز سخن گفته است. [۵۷]
سنت لویی رابینو، مازندران و استراباد، ج۱، ص۸۳، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران ۱۳۶۵ ش.
مقایسه آماری که ملگونف حدود پنجاه سال پیش از رابینو به دست داده با آماری که رابینو از جمعیت بارفروش ذکر کرده نشان میدهد که تکیه بر اقوال و حدسیات مردم تا چه اندازه فاقد اعتبار است. رابینو نام دهات بارفروش را به تفصیل ذکر کرده است. [۵۸]
سنت لویی رابینو، مازندران و استراباد، ج۱، ص۱۸۰ـ۱۸۳، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران ۱۳۶۵ ش.
۳۱ - وصف ویشارد از بارفروشدکتر جان ویشارد طبیب امریکایی، که تقریباً از ۱۳۰۹ـ ۱۳۲۸/۱۸۹۱ تا ۱۹۱۰ در ایران به خدمات پزشکی مشغول بود نیز سفری به ولایات جنوبی دریای خزر و از جمله بارفروش کرده است. وی در کتاب خاطرات سفر خود بارفروش را بزرگترین شهر آن ناحیه میداند و جمعیت آن را حدود پنجاه هزار نفر ذکر میکند و میگوید که این شهر تجارت وسیعی با روسیه برقرار کرده است و آلمانیها که با ایران تجارت دارویی دارند یک داروساز در آنجا گماشتهاند. او از دریاچه شهر سخن میگوید که روی آن را قشنگترین نیلوفرهای آبی پوشیده بوده است، و میگوید که عده ای از مردم نیلوفرهای آبی را جمع میکنند و به روسیه میفرستند تا از آن عطر تهیه شود. [۵۹]
جان جی ویشارد، بیست سال در ایران، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۲، ترجمه علی پیرنیا، تهران ۱۳۶۳ ش.
۳۲ - ماجرای ظهیرالدوله مرشدبنا به گفته اسمعیل مهجوری ، [۶۰]
اسمعیل مهجوری، تاریخ مازندران، ج۲، ص۲۲۶، ساری ۱۳۴۲ـ۱۳۴۵ ش.
ظهیرالدوله مرشد و پیر درویشان فرقه صفی علیشاهی در ۱۳۱۹ با حفظ سمت وزیر تشریفات سلطنتی به حکومت مازندران منصوب شد و چون در شهر بارفروش از « شیخ کبیر » مجتهد مسلم و مرجع تقلید دیدن نکرد، شیخ آن را حمل بر بیاعتنایی کرد و در نتیجه فتنهای میان پیروان شیخ و عمّال دولتی درگرفت که به زد و خورد منجر شد و سی نفر کشته و زخمی شدند و این فتنه تا ۱۳۲۰ که ظهیرالدوله به تهران بازگشت ادامه داشت.
۳۳ - وضع بارفروش در جنبش مشروطهبارفروش در جنبش مشروطه فعال بود و شرح آن در کتاب تاریخ مازندران مهجوری آمده است. ۳۴ - وصف مهجوری از بارفروش۳۴.۱ - وضع مردم پیش از جنگ جهانیبه گفته مهجوری [۶۱]
اسمعیل مهجوری، ج ۲، ص ۲۹۲، تاریخ مازندران، ساری ۱۳۴۲ـ۱۳۴۵ ش.
پیش از جنگ جهانی اول بیشتر روستاییان و کسبه مازندران در نتیجه بازرگانی مستقیم با روسیه ثروتمند شده بودند و مشهدسر بندرگاه کالاها و بارفروش مرکز بازرگانی مازندران بود، ولی این وضع پس از انقلاب کبیر در روسیه تغییر کرد.
۳۴.۲ - خشک شدن دریاچه شهردر ۱۳۱۰ ش، دریاچه شهر که باتلاق شده بود خشک و آن جزیره هموار شد. اکنون قسمت شرقی دریاچه قدیم، زمین ورزش شهر بابل است و در قسمت غربی خانههای مسکونی بنا شده است. ۳۴.۳ - جمعیت یهودی بابلنیز باید توضیح داد که ظاهراً امروز بنا به آماری که به دست دادهاند در شهر بابل جمعیت یهودی معتنابهی وجود ندارد، اما منوچهر ستوده [۶۲]
منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج۴، ص۲۴۴، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش.
از دو کنیسه یهودی، که در قدیم از آن به توراتخانه یاد کردهاند، سخن میگوید و میافزاید که در ۱۳۵۶ ش، یکی از آن دو دایر بوده و نام آن « کنیسای خشنود » است.
کنیسه دیگری متصل به آن موجود است که امروز از آن استفاده نمیشود. این دو کنیسه در « یهودی محله » بابل قرار دارد. ۳۵ - آثار تاریخی شهر بابل۳۵.۱ - پل تاریخی رود بابلاز آثار تاریخی شهر بابل پلی بر روی رود بابل است که آن را از بناهای محمدحسن خان قاجار پدر آغا محمدخان میدانند. ۳۵.۱.۱ - وصف ژوبر از پلژوبر فرانسوی در دهه اول قرن نوزدهم این پل را «خیلی زیبا » معرفی میکند و میگوید دارای ده چشمه است و دو ستون چارگوش بلند دوسوی آن را زیور بخشیده است. [۶۳]
پیر امده امیلین پروب ژوبر، مسافرت در ارمنستان و ایران، ج۱، ص۳۵۱، به انضمام جزوه ای درباره گیلان و مازندران، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم، تهران ۱۳۴۷ ش.
۳۵.۱.۲ - جنس و وضعیت فعلی پلاین پل که از آجر ساخته شده بر سر راه قدیم آمل به بابل در جنوب شهر بابل واقع است و امروز هشت چشمه آن باقی است. [۶۴]
منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج۴، ص۲۰۰، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش.
۳۵.۲ - مسجد جامع بابلبنای مسجد جامع بابل را به مازیار بن قارن (سال ۱۶۰) نسبت دادهاند که تاریخ ساختمان و نام بانی آن درست نیست. این مسجد در دوران فتحعلی شاه براثر زلزله خراب شد و به فرمان او در ۱۲۲۵ به مباشرت میرزا محمد شفیع صدراعظم که اصلاً از مردم بندپی بود دوباره ساخته شد. تاریخ کتیبههای آن همه از دوران قاجاریه است. ۳۵.۳ - مسجد و مدرسه میرزا شفیعاز بناهای دیگر بابل مسجد و مدرسه میرزا شفیع ، صدراعظم فتحعلی شاه، است که هردو در ۱۲۲۱ ساخته شده و مدرسه در محله پنجشنبه بازار سابق بارفروش پشت چهارسوق قدیم است. ۳۵.۴ - آثار تاریخی دیگرو نیز مدرسه و مسجد کاظم بیگ در میدان محله سرحمام بارفروش، که متعلق به قرن دوازدهم است، و مقبره امامزاده قاسم در محله آستانه بارفروش که طبق قول شایع، مدفن امامزاده قاسم فرزند امام محمدتقی علیهالسلام است. ۳۶ - بررسی بنای مقبره امامزاده قاسمبنای مقبره امامزاده قاسم متعلق به قرن نهم و دارای صندوق نفیس کندهکاری است و درِ ورودی دو لنگه آن نیز از همان قرن است. [۶۵]
منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج۴، ص۲۰۰، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش.
[۶۶]
اسمعیل مهجوری، تاریخ مازندران، ج۲، ص۲۰۷، ساری ۱۳۴۲ـ۱۳۴۵ ش.
۳۶.۱ - وصف دومورگان از بنادر کتاب هیئت علمی فرانسه در ایران تألیف ژاک دومورگان ، [۶۷]
ژاک ژان ماری دومورگان، هیئت علمی فرانسه در ایران: مطالعات جغرافیایی، ج۱، ص۲۲۰، ترجمه و توضیح کاظم ودیعی، تبریز ۱۳۳۸ش.
در ذیل بارفروش آمده است : «تنها بنای تاریخی شهر مسجد کهنهای است که در حدود هزار سال است بنا شده و مقبره امام ابوالقاسم (کذا) پسر امام موسی علیهالسلام وجود دارد (کذا)، مازندرانیها آن را کلاغ مسجد ، ایرانیها آن را امامزاده ابوالقاسم مینامند».
۳۷ - افسانه دومورگان در بنای شهرژاک دومورگان افسانهای را درباره بنای شهر و این محل ذکر میکند و میگوید که این منطقه قبل از بنای مسجد خالی از سکنه بوده و همه هفته در آنجا بازاری تشکیل میشده است. اهالی متوجه شدند که در محلی که امروز مسجد بنا شده است کلاغها گروه گروه جمع میآیند. مردم به همین جهت زمین را کندند و آثار و بقایای امام را یافتند و در آنجا مسجدی ساختند که به نام مسجد کلاچ یا مسجد کلاغ و شهر پیرامون آن بنا شد. ۳۷.۱ - بررسی افسانهدرباره افسانه دومورگان ایراداتی شده است که به بررسی آن پرداخته میگردد. ۳۷.۱.۱ - زمان تاریخی افسانهاین افسانه چنانکه در قسمت تاریخی هم گفته شد درباره زمان پس از تسلّط مغول ، یعنی دورهای است که شهر مامطیر خراب شده بود و در محل آن فقط هفتهای یک روز بازاری تشکیل میشد. بعد آثار مرقد امامزاده را در آنجا یافتهاند و کسانی بتدریج در آن ساکن شده و نامش را بارفروشده گذاشتهاند. ۳۷.۱.۲ - ماجرای مسجد کلاغاما کلاچ مسجد یا کلاغ مسجد که همان امامزاده ابوالقاسم (امامزاده قاسم) شمرده شده است داستان دیگری دارد در مورد شهرک رودبست که در نزدیکی مامطیر بوده است و از جمله «بیست و هفت شهر درون دربند تمیشه بود که جامع و مصلّی و بازارها و قضاة و علما و منابر » داشت. [۶۸]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۷۴، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش).
در قرن ششم، طغرل سلجوقی کلاغی را نزد شاه اردشیر پادشاه مازندران فرستاد. «هرلحظه که پیش آن کلاغ گفتندی قُل، به لهجه عرب و زبان فصیح کلاغ جواب دادی که اقول محمّد رسول اللّه. این کلاغ مدّت یک سال در خزانه شاه اردشیر بود. بعدِ یک سال وفات یافت و به قصبه رودبست ، مقابل جامع، گنبد دخمه سادات است، بر در آن دخمه به خاک سپردند و این ساعت خلایق به زیارت او میشوند و حاجات میخواهند. [۶۹]
ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۵۶، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش.
منوچهر ستوده [۷۰]
منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، ج۴، ص۲۷۱، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش.
پس از اشاره به این داستان مینویسد: «از دخمه سادات در رودبست امروز اثری باقی نیست».
۳۸ - شهرت مقبره امامزاده قاسممهجوری [۷۱]
اسمعیل مهجوری، تاریخ مازندران، ج۲، ص۳۴۳، ساری ۱۳۴۲ـ۱۳۴۵ ش.
نوشته است : «امامزاده قاسم به آستانه و کلاچ مسجد معروف است و در مرکز شهر قرار دارد. در پیشگاه و پیوست به گنبد آن مسجدی است مربع مستطیل ».
۳۹ - جمعبندی سخناناز مقایسه گفتههای دومورگان و اسماعیل مهجوری و منوچهر ستوده به این حدس نزدیک میشویم که پس از هجوم مغول و ویرانی شهرهای مامطیر و رودبست، شهرک تازهای در محل مامطیر به نام بارفروشده به وجود آمده است و اهالی محل که از وجود «دخمه سادات» و « گور کلاغ » خاطرهای مبهم داشتهاند با دیدن اینکه کلاغها به محلی رفت و آمد میکنند و با رؤیای مردی که آنجا را «مکانی مقدس» دیده است [۷۲]
شیخعلی گیلانی، تاریخ مازندران، ج۲، ص۲۰۷، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۲ ش.
دخمه سادات و گور کلاغ را به بارفروشده منتقل ساختهاند و آن محل را امامزاده قاسم و مسجد را کلاچ مسجد (یا کلاغ مسجد) نامیدهاند.
نظیر این نقل و انتقال مکانهای مقدس در جاهای دیگر هم دیده شده است. از زمانی که این محل در بارفروش پیدا شده به « آستانه کلاج مشهد » معروف بوده است [۷۳]
میرتیمور مرعشی، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، ج۱، ص۱۹۱، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۶ ش.
و کلمات « آستانه » و « مشهد » دالّ بر این است که آنجا « مشهدکلاغ » هم بوده است و نه به قول مردم فقط « کلاج مسجد ».
این معنی حدس ما را که آنجا قبر کلاغ مذکور در تاریخ طبرستان است تأیید میکند. ۴۰ - فهرست منابع(۱) مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه ۱۳۶۵، فرهنگ آبادیهای کشور: شهرستان بابل، تهران ۱۳۶۸ ش. (۲) مرکز آمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه ۱۳۶۵، نتایج تفصیلی شهرستان بابل، تهران ۱۳۶۷ ش. (۳) مرکز آمار ایران، نقشه استان مازندران به تفکیک شهرستان، بخش، دهستان و نقاط شهری، تهران ۱۳۶۴ ش. (۴) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵. (۵) ابن اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۲۰ ش). (۶) ابن فقیه، مختصرکتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷. (۷) رابرت استودارت، سفرنامه استودارت، ترجمه احمد توکّلی، فرهنگ ایران زمین، ج ۸ (۱۳۳۹ ش). (۸) اسکندرمنشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران ۱۳۵۰ ش. (۹) محمدحسن بن علی اعتماد السلطنه، مرآت البلدان، چاپ عبدالحسین نوایی و میرهاشم محدث، تهران ۱۳۶۷ـ۱۳۶۸ ش. (۱۰) احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، قاهره ۱۳۱۹. (۱۱) سنت لویی رابینو، مازندران و استراباد، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، تهران ۱۳۶۵ ش. (۱۲) حسینعلی رزم آرا، فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، ج ۳: استان دوّم (مازندران)، تهران ۱۳۵۵ ش. (۱۳) پیر امده امیلین پروب ژوبر، مسافرت در ارمنستان و ایران، به انضمام جزوه ای درباره گیلان و مازندران، ترجمه علیقلی اعتماد مقدم، تهران ۱۳۴۷ ش. (۱۴) منوچهر ستوده، از آستارا تا استارباد، تهران ۱۳۴۹ـ۱۳۶۶ ش. (۱۵) شیخعلی گیلانی، تاریخ مازندران، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۲ ش. (۱۶) ابوالقاسم طاهری، جغرافیای تاریخی گیلان و مازندران و آذربایجان از نظر جهانگردان، تهران ۱۳۴۷ ش. (۱۷) جیمزبیلی فریزر، سفرنامه جیمز فریزر: معروف به سفرنامه زمستانی، ترجمه منوچهر امیری، تهران ۱۳۶۴ ش. (۱۸) ظهیرالدین بن نصیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، چاپ برنهارد دارن، سن پطرزبورگ ۱۸۵۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش. (۱۹) میرتیمور مرعشی، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، چاپ منوچهر ستوده، تهران ۱۳۵۶ ش. (۲۰) گ و ملگونف، سفرنامه نواحی شمال ایران، ترجمه پطرس، در سفرنامه ایران و روسیه، چاپ محمد گلبن و فرامرز طالبی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۱) ژاک ژان ماری دومورگان، هیئت علمی فرانسه در ایران: مطالعات جغرافیایی، ترجمه و توضیح کاظم ودیعی، تبریز ۱۳۳۸ش. (۲۲) اسمعیل مهجوری، تاریخ مازندران، ساری ۱۳۴۲ـ۱۳۴۵ ش. (۲۳) میرزا ابراهیم، سفرنامه استرآباد و مازندران و گیلان، چاپ مسعود گلزاری، تهران ۱۳۵۵ ش. (۲۴) ناصرالدین قاجار، شاه ایران، روزنامه سفرمازندران، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۴، چاپ افست تهران ۱۳۵۶ ش. (۲۵) محمد طاهر بن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹ ش. (۲۶) جان جی ویشارد، بیست سال در ایران، ترجمه علی پیرنیا، تهران ۱۳۶۳ ش. (۲۷) رضاقلی بن محمد هادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، تاریخ روضة الصفا، ج ۸ ـ۱۰، تهران ۱۳۳۹ ش. (۲۸) نیکلاس امبرسز، چارلز پ ملویل، تاریخ زمین لرزه های ایران، ترجمه ابوالحسن رده، تهران ۱۳۷۰ ش. ۴۱ - پانویس
۴۲ - منابعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بابل»، شماره۵۹. |